روز نویس

اندیشه وفرهنگ

روز نویس

اندیشه وفرهنگ

دلزدگی

انسان در هر وضعیتی از زندگی که قرار داشته باشد امکان دلزدگی از وضعیت موجود برایش وجود دارد .

از دلزدگی رهایی نمی توان یافت مگر آنکه زندگی را میتوان ومی بایست از نو تعریف کنیم .

وای باران  وای باران  شیشه پنجره را باران شست

چه کسی اما نقش تو را از دل من خواهد شست

تجربه ایمانی ۳

مایلم اندکی در افراط وتفریط در تجربه ایمانی صحبت نمایم .بنظرم حس وتجربه بی ایمانی نیز راهی بسوی درک وتجربه ای از کیفیت ایمان است . انسان  در حیطه بی ایمانی چه وضعیتی دارد وچگونه می اندیشد؟آنچه که بنظر من می اید وضعیتی بدین قراراست؛ انسان مطلقا واکیدا تنهاست . انسان مقاصد شوم خود را در صد حیله لطیف پنهان میکنند . حرکت انسان فقط واکیدا در جهت منافع است .ایثار وگذشت نتیجه الیناسیون  فکری وعقیدتی انسان است .هیچ کس اکیدا قابل اعتماد نیست .گروهی از سر لطف ومحبت زیاد به تو آسیب می رسانند وگروهی جهت حفظ منافع خویش بتو ضرر وآسیب می رسانند . انسان صادق می نماید ولی بر اساس منافع خویش حرکت میکند .

از طرف دیگرگاهی انسان دچار توهم ایمان مفرط می شود ونتیجه آن توهم برگزیدگی واستغنا وقدوسیت برای او است.شهوتی که ظاهر ایمانی به خود میگیرد واو خود مپندارد که واقعا مومن بی ریب واز خواص است .   آدمهایی که دچارچنین خود بزرگ بینی هستند چگونه  با مردم مواجهه میشوند. تشنه گان قدرتی که که در ظاهر هیچ نشانی از آن ندارند ولی در باطن متوهم خود ، خویش را به خدا  متصل  وواجد نیروی پشتیبان واسرار غیبی میدانند . کسانی که با نگاهی عالم اندر سفیه به مردم نظر میکنند وبا لبخند و واژه صبر در حقیقت  عقده قدوسیت انگاری خودرا به رخ بندگان خدا میکشند .رویازدگانی که با خیالات جزمی خود می خواهند بالاجبار مردم را به بهشت نا کجا آباد برسانند .

آداب گفتگو

 

گفتگو یک از موثر ترین ، طبیعی ترین وکاربردی ترین اعمال و رابطه انسانی است که عهده دار تفکردر ساحت فرد و انتقال مفاهیم در ساحت جمع (مابین انسانها) می باشد. فلسغه بعبارتی وضوح بخشیدن به مفاهیم مستقر در ذهن است از طریق گفتگو ، گفتگو به این معنا هم می تواند مابین خود با خویشتن آدمی صورت پذیرد وهم با دیگری .بعبارتی تفکر همان گفتگو با خویشتن خویش است .  ما تفکر می کنیم تا از نادانی هایمان بکاهیم ودر نهایت به خود ودیگری کمتر ظلم نماییم .در گفتگو است که نسبت به مفاهیم  وضوح وتمایزبدست می آید وایندو دواری وفهم را دقیق می نماید . گفتگو آدابی دارد. گفتگو مابین دو انسان صورت می پذیرد . بدین معنا که مستلزم خوب شنیدن سخن دیگری می باشد .هما نطور که خود می پسندیم که دیگری در رابطه با سخنان ما رفتار نماید . 

میل به تحکم در شخصیت ما بعنوان یک صفت اخلاقی مذموم ، بر نادانی ما می افزاید .دیگران در مقابل این رفتار ما این چه خواهند کرد ؟ یا بنا به ملاحظات نظر خود را پنهان خواهند نمود ودائره عمل وفکر خود را در حضور ما محدود خواهند نمود یا بدون انجام هیچ گفتگوی  ما را ترک ومنزوی خواهند کرد وکسی که با دیگران گفتگوی نداشته باشد برنادانی وجزمیت خود ایستاده است.

اعتقاد بر جایز الخطا بودن انسان و اینکه حق را به طور کامل ودربست در اختیار ما ننهاده اند واینکه هر کسی حتی به اندازه ناچیز از حق سهمی برده است سبب خواهد شد که در داوری ها ، رفتار ، گفتار  وشخصیت ما تساهل بیشتر بوجود آید واز تحکم وجزمیت ما کاسته شود.

ما میتوانیم و حق داریم خواسته ها ، عقاید ، سلایق واحساسات خود را با شیوه های بسیار به دیگران ارائه دهیم بدون اینکه اراده دیگری را با هر نوع جبری مخدوش نماییم وآنها را مجبور به پیروی وانطباق خود با ما بکنیم .

مستهلک کردن اراده دیگری به هر نحوی ، عدم اصالت وجود قائل شدن برای دیگری است و اینگونه است که انسان تنها میشود وتنهایی وحشتناک و کشنده است .

هر وجود مدرکی ( ادارک کننده با اراده ) برای خودش حوزه ای خصوصی دارد ، ورود به حوزه خصوصی او باید منوط به اذن و اراده او باشد در غیر اینصورت ما نسبت به دیگری تجاوز کرده ایم .واین دوابط آزاد ومختارانه انسانها را برهم می زند.

ما می بایست  توانایی  وفهم گفتگو کردن را با ممارست وتساهل بیاموزیم و مهارت وقواعد آن را به فرزندانمان بیاموزیم تا از عهده آن بر آیند . 

تجربه ایمانی ۲

 

از دست دادن امید موجب سقوط در چاه یاس است ویاس سرمنشاء بی تفاوتی وبی اخلاقی است . ما برای داشتن امید می بایست ایمان خودمان را تقویت کنیم .

معرفت در ارتباط با ایمان اثری دو سویه دارد هم موجب استحکام آن میشود وهم موجب زوال آن . معرفت بشری بویژه علم و فلسفه با ایمان در تعامل با یکدیگرند . ما باید در آزادی کامل( یعنی با اراده کامل )  وبا توجه به پشتوانه معرفتی میل به کسب ایمان داشته باشیم و این ایمان پشتوانه امید در زندگی ما خواهد بود وامید برای ما حرکت و شادابی در زندگی بوجود خواهد آورد . مفهوم ارداه هم در ایمان ورزیدن وهم در متخلق بودن به اخلاق ، مفهومی است بنیادین . همانطور که انسان مومن ، انسانی است که در آزادی واراده کامل پذیرنده  متعلق ایمان است ، انسان اخلاقی نیز  انسانی است که با اراده آزاد ومیل کامل عمل اخلاقی را بعنوان یک مسئولیت انسانی ادا نماید .تربیت ایمانی واخلاق نیز باید بر این مبنا باشد ، یعنی بر مبنای اراده آزاد .

تجربه ایمانی ۱

 

چگونه من در می یابم که واجد ایمان هستم ؟ واینکه من واجد ایمان هستم یعنی چه ؟ گاهی اوقات حس میکنیم که مملو وسرشار از ایمان هستم گاهی حس میکنم خالی از آن . آیا به راستی اینگونه است ؟تجربه به من میگوید ؛ بلی! اینگونه است .بعبارت دیگر  ایمان گاهی در وجودم فزونی میگرد گاهی کاستی .اما فزونی وکاستی آن در ساحت وجود من در گرو چیست ؟ تجربه صریح پاسخ میدهد در گرو خواستن است وخواستن از جنس اراده است یعنی اراده میکنم ایمان بورزم و پرسش بعد اینست ؛چرا اراده میکنم که ایمان بورزم ؟ پاسخ برای من چیزی نیست جز داشتن امید .اما چگونه در می یابم که ایمان در وجودم فزونی یافته؟ پاسخ در تجربه نمودن حس آرامش است،حس آرامش ناشی ازداشتن امید. اما چرا ما امید واریم؟ امید واریم چون در وجود خود میل به جاودانگی ، سعادت وآرامش مطلق داریم. اما آیا این میل حقیقت دارد ؟ یا میلی است کاذب که در پس آن هیچ حقیقتی نیست ؟ پاسخ من اینست که این میل حقیقت دارد چون از جنس غریزه است و از جنس اعتقاد نیست زیرا اعتقادات اعتقادات در واقع گزاره هایی هستند در ذهن آدمی که متعلق اعتقاد می باشند.بدون در نظر گرفتن علت استقرار آنها درذهن - آدمی مشمول صحت وسقم می باشند. ولی غریزه حقیقت دارد ومبتنی بر حقیقت است مانند تشنگی ، مانند گرسنگی .

بنا به ملاحظا ت بالا در می یابم که ایمان ، اراده ، امید وآرامش همنشین همدیگرند وهرکدام نشانه بر وجود دیگری است .