روز نویس

اندیشه وفرهنگ

روز نویس

اندیشه وفرهنگ

راه حلی برای برون رفت از وضعیت موجود(جواد‎ ‎ماه‌زاده)

تحولات هفته اخیر و به ویژه تفاوت ماقبل و مابعد 29 خرداده ، با وجودی که میرحسین موسوی پس از اعلام نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری، از همراهی جریان ها و شخصیت های معتبر سیاسی کشور برخوردار شد و به مرور به نامزدی مقبول برای نحله های گوناگون فکری، سیاسی و فرهنگی بدل شد اما انتقادی که پس از گذشت چند ماه از حضور در عرصه سیاست همچنان بر او وارد است، نداشتن عزمی برای تجمیع هواداران و تشکیل یک حزب برای تداوم جنبش سبز است.

به نظر می رسد همه چیز برای راه اندازی حزبی نیرومند با شاخه های متعددی از جوانان، زنان، کارگران، فرهنگیان، هنرمندان و... آماده باشد. موسوی همچنین از نمادها و نشانه های مردم پسندی در جریان رقابت های انتخاباتی استفاده کرده و تا جایی پیش رفته است که رقبا و بدخواهانش او را عامل انقلاب رنگین می خوانند تا بدین حربه میان او و نظام فاصله بیندازند.

میرحسین موسوی بعد از اعلام نتیجه انتخابات که بخش بزرگی از جامعه را در شوک فرو برد، بیش از پیش محبوب شده و با وجود تعطیلی روزنامه ها و سایت های طرفدارانش از طریق روش های اطلاع رسانی محدودی با مردم سخن می گوید.

بیانیه های او هر روز میان طرفدارانش که در خیابان ها به راهپیمایی خاموش می پردازند، دست به دست می شود و همه منتظرند تا خود او نیز در میان جمعیت حاضر شود. با این همه نقایص بسیاری در امور مربوط به اعتراض ها، بیانیه ها، تجمیع ها و فراخوان ها وجود دارد که جز از طریق ساماندهی تشکیلاتی و راه اندازی شاخه های مشخص انجام پذیر نیست.

خواسته های حامیان موج سبز آن قدر سطح پایین و کوچک نیست که بتوان با روش های جماعتی و شور عمومی آن را به پیش راند. موسوی حتی می تواند تاسیس صوری یک حزب را در همین روزهای متلاطمی که همراهانش در عرصه حضور دارند، جلو بیندازد و ضمن پیشبرد مطالبات انتخاباتی اش، زمینه را برای کار حزبی و هدایت انبوه طرفدارانش فراهم کند.

شاید خیلی رویاپردازانه هم نباشد اگر بگوییم ساماندهی یک حزب در چنین روزهایی در شهرهای مختلف کشور، این امکان را به موسوی می دهد که به عضوگیری بپردازد و از مردم بخواهد تا اگر در انتخابات دهم به او رای داده اند، به دفاتر وی مراجعه کنند و رای-"آری" خود را تایید کنند تا شمارش واقعی رای میرحسین موسوی به دست بیاید.

چنین کاری با برپایی تحصن و راهپیمایی های اعتراض آمیز محقق نمی شود. اکنون بهترین زمان برای تشکیل شاخه های مختلف و انسجام مجدد اصلاح طلبان و تحول خواهان پس از چهار سال رکود و عقب نشینی است. ستادهای میرحسین در استان ها، ستادهای 88 و حامیان موسوی – خاتمی و حامیان مردمی و صنفی می توانند در فاصله کوتاهی که از برگزاری انتخابات دهم می گذرد، به حفظ انسجام رای دهندگان و معترضان اقدام کنند و حتی زمینه های مراجعه هوادارن موسوی را به دفاتر وی برای تایید رایشان فراهم کنند و عدد واقعی آرای او را تا اندازه ای روشن کنند.

فارغ از این دستاوردهای کوتاه مدت، میرحسین می بایست برای ماندن در عرصه و زنده نگه داشتن امیدها و اهداف طرفدارانش، فکری عاجل بکند و تنها به مقطع فعلی و شور عمومی جامعه بسنده نکند. اصلاح طلبان بعد از چهار سال خاموشی و چند شکست پیاپی، فرصتی مطلوب برای احیای قوای خود یافته اند و موضوع انتخابات دهم و هدایت اعتراض ها بهترین راهبرد را در اختیار آنان می گذارد.

بعید نیست که با گذشت چند روز دیگر، شاهد تغییری در آرای اعلام شده نباشیم و جمهوریت نظام را در معرض خطر بدانیم و اصلاح طلبان را نیز مجبور به عقب نشینی و به خانه فرستادن مردم ببینیم. باید آن روز را هم در نظر داشت و هر احتمالی را برای فرجام اتفاقات بعد از 22 خرداد محتمل دانست. بنابراین آنچه ضرورت دارد و مقدماتش فراهم است، حفظ انسجام تشکیلات سبز در شهرها و استان ها و در نتیجه حفظ رابطه جریان اصلاحات با مردم برای پیگیری اهداف مورد نظر است.

از دست دادن موقعیت کنونی، خسرانی جبران ناپذیر خواهد بود. در کنار هر نتیجه ای که از رهگذر رایزنی ها و اعتراضات مستفاد شود، باید به افکار عمومی و مطالبات آنان توجه نشان داد و اجازه نداد تا هیجانات و تمایلات هواداران به سمت یاس و پوچی و بیهودگی سوق یابد.

وطن- شعری از پژمان بختیاری

کاش می شد آدمی وطنش را همچون بنفشه ها با خود ببرد هر کجا که خواست


اگر ایران به جز ویران‌سرا نیست       من این ویران‌سرا را دوست دارم.
اگر تاریخ ِ ما افسانه‌رنگ است       من این افسانه‌ها را دوست دارم.
نوای ِ نای ِ ما گر جان‌گداز است       من این نای و نوا را دوست دارم.
اگر آب و هوای‌َش دل‌نشین نیست       من این آب و هوا را دوست دارم.
به شوق ِ خار ِ صحراهای ِ خشک‌َش       من این فرسوده‌پا را دوست دارم.
من این دل‌کش زمین را خواهم از جان       من این روشن‌سما را دوست دارم.
اگر بر من ز ایرانی رود زور،       من این زورآزما را دوست دارم.
اگر آلوده‌دامانید، اگر پاک       من ای مردم، شما را دوست دارم.

فرهنگ پارادایم غالب آینده

چهار سال پیش در استانه انتخابات ریاست جمهوری نهم به یاد می اورم بحثهای بیحاصل خود را درباب ضرورت حضور  در انتخابات  ، در ان زمان چه بیحاصل  گلو پاره می کردم و سینه چاک میکردم برای حضور دوستان واشنایان در پای صندوق رای. انزمان که فضای نا امیدی و فکر شخصی فضای غالب رفتارهای مردم ایران بود گویی که سرنوشت مملکت هیچ اهمیتی ندارد تقدیرگرایی محضی در پذیرفتن وضعیت موجود ان زمان بر اذهان ایرانی مستولی شده بود . و سخن گفتن در باب ضرورت حضور با مردمی منفک ومنفصل ازهم و نا امید  چه زجر اور بود . استدلال من در انزمان این بود که هیچ بهبودی یک شبه اتفاق نخواهد افتاد و حرکت اصلاح خواهی مردم می بایست ادامه یابد ولی افسوس که مردم از انتخابات شوراهای 81 قافیه را باخته بودند و سنگرهای فتح شده را یک به یک ازدست دادند ابتدا شوراهای شهر ، شهر داری وروزنامه همشهری بعد مجلس هفتم و نهایتا ریاست جمهوری نهم واکنون چار سال از ان زمان گذشته است یادم می اید در ان زمان  در مقابل کسانی که می گفتند هیچ فرقی نمی کند که چه کسی رییس جمهور ما باشد استدلال میکردم که بر خصوصی ترین لایه های زندگی شخصی ما اثر خواهد گذاشت در انزمان  پیش بینی میکردم سریعترین اثر ش برروی افت شاخص سهام باشد که این امر دقیقا یک هفته بعد از انتخاب اقای احمدی نژاد به تحقق پیوست هر چه گذشت متوجه مساله مهمتری بنام استهلاک سرمایه اجتماعی شدم بعد ازان بحرانهای اقتصادی بعد بحران اخلاق ( بحران اخلاق نه معنویات ) بحران اخلاق جامعه ما ،چهره مشوه خود را در این انتخابات به عرصه نمایش عمومی گذاشت و غول بحران اقتصادی هنوز سر خود را نیز از زیر لحاف بیرون ننموده است . روزی که برای دیدن زنجیره انسانی به خ ولی عصر رفتم، حضور اراده و همبستگی مردم را درمیان انها احساس کردم. اراده و تمنای انها برای رهایی از این شرم موج می زد حالا دیگر میتوانستی اشتیاق به منافع ملت و سرنوشت مملکت را در چهره همه ببینی بدون اینکه گلوی پاره کنی . انها گوی سبقت را از من برای حضور در پای صندوق رای ربوده اند . من به این نتیجه رسیده ام که مردم راه خود را مانند جوی اب می یابند گر چه انحرافی اتفاق افتد و لی مسیر کلی مشخص است. اکنون یک سالی است که مسائل سیاسی اولویت خود را درذهن من از دست داده است حتی دیگر بحران اقتصادی و سقوط اخلاقی هم اولویتی برای من ندارند  بنظرم راه حل مسائل اقتصادی هم وجود دارد و رو بهبود خواهد بود از طرف دیگر مردم با شعارهایی که در حال حاضر می هند خود پاسدار اخلاق خواهند بود دروغ برای انها همیشه نفرت انگیز است حتی اگر خود بیانش کنند .

به نظر بنده صنعت ، اقتصاد و سیاست ظرفیتهایشان برای عطش پیشرفت و حس سعادت و دلمشغولی نوع بشر محدود است منابع در این عرصه ها نیز محدود است و رقابت ها نیز شدیدتر . فقط فرهنگ است که فضای بیکران برای استعداد ها و دلمشغولی های بشر  میوتاند مهیا نماید. دولت باید به این آگاهی برسد که این فضا را برای مردم محدود ننماید و ناخواسته نخواهد که تمامی نیروی مردم در فضاهای محدود اقتصاد و سیاست اسیر گردد منابع محدود در اقتصاد و دستیابی محدود به مناصب قدرت در عرصه سیاست موجب رقابت های خونین و فروپاشی اخلاق خواهد بود ضممن اینکه طراوت زندگی را هم زایل می سازد . مردم می بایست فضاهای مطرود ومغفول در بخش فرهنگ را منبع پیشرفت و بستر زندگی خود قراردهند. شعر ،رمان، ادبیات،نقاشی ، مجسمه سازی ،  ورزش تئاتر ،موسیقی ،تعالیم دینی، عرفان ،فلسفه ،سینما گفتگو و ...... میتواند قهرمانهای خود را داشته باشد ،جمعیت مشتاق خود را داشته باشد. فرهنگ اگر یک متولی می بایست داشته باشد انهم مردم هستند . میگویند در دوران رکود اقتصادی کنونی گرایش به مطالعه به رمانهای با پایان خوش در بین مردم فراوان شده است . دغده من دیگر مباحث روز سیاسی نیست گرچه به اندازه یک رای خود مسئولیت دارم ولی نوشتن کتاب یا ترجمه کتاب برایم مهمتر است سخن گفتن از هستی وزندگی برایم جذاب تر است من لذت خود را اکنون در شنیدن یک طنز و خندیدن  مییابم لذت خود را در شنیدن تصنیف رویای در یا  با صدای ایرج بسطامی می یابم. چه موسوی بشود و چه احمدی نژاد نا امید نباشید عرصه فرهنگ برای در اغوش کشیدن زندگی شما دستهای خود را گشوده است .

تصنیف رویای دریا

یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
خانه ات آباد کاین ویرانه بوی گل گرفت
از پریشان گویی ام دیدی پریشان خاطرم
زلف خود را شانه کردی شانه بوی گل گرفت
پرتو رنگ رخت پرتو رنگ رخت با آن گل افشانی که داشت
در زیارتگاه دل در زیارتگاه دل پروانه بوی گل گرفت
لعل گلرنگ تو را تا ساغر ومی بوسه زد
ساقی اندیشه ام پیمانه بوی گل گرفت
عشق بارید و جنون گل کرد و افسون خیمه زد
تا به صحرای جنون تا به صحرای جنون افسانه بوی گل گرفت
از شمیم شعر شور انگیز آتش عاشقان
ساقی وساغر ،می ومیخانه ساقی وساغر ،می ومیخانه بوی گل گرفت
ساقی وساغر ،می ومیخانه بوی گل گرفت

،می ومیخانه بوی گل گرفت

http://www.mammed.com/song/1624.htm