روز نویس

اندیشه وفرهنگ

روز نویس

اندیشه وفرهنگ

تماشای بهار

صبح گردید وکنون پرده شب چاک افتاد 

شبنم از گونه گل بردهن خاک افتاد 

مهر رخشان زپس کوه خرامید به دشت  

برکه را جلوه آن جلوه گر پاک افتاد 

 

باد سرمست دگر باره وزیدن بگرفت  

چشمه از زیر زمین باز خزیدن بگرقت  

حیرت از چهره گل بر دل بلبل افتاد  

تا که او هم به غزل لب به گزیدن بگرفت  

 

شد غزلگاه  هزاران سر هر شاخ درخت 

سر برآورده گل از سینه هر صخره سخت  

هر که در دشت بر آمد به تماشای بهار  

لب زحیرت بگزید آن دم و مدهوش برفت 

 

 

یار غارم جناب آقای دکتر نصرتی به تازگی اولین دفتر شعرش را با عنوان از پریشانی به دست ارباب مطبعه سپرده است غزل فوق از دفتر فوق است به مناسبت این ایام بهاری .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد