روز نویس

اندیشه وفرهنگ

روز نویس

اندیشه وفرهنگ

نسیم

خود را در جاده ای فرض کنید که در میانه  دشت بکر ی مسیر خود را در انتهای افق به باریکه ای از تقاطع دامنه یک رشته کوه ادمه میدهد و شما هیچ چیزی بعد از ان افق متقاطع را نمی بینید در دو طرف جاده دشتی ودریاچه ای و ابر سفیدی و جنگی در پای دامنه کوه و نسیمی خنک بوی گلهای وحشی .خورشید در حال غروب ست وتللو سرخ غروب می رود که به سیاهی آمیخته شود  اینهمه زیبای و حس با امیخته ای از دلهره شب شدن حسی از درنگ و تعجیل را دران واحد بر ادمی مستولی میکند شما میدانید که این دشت را برای همیشه پشت سر خواهید گذاشت وهیچ زمانی این زمان باز نخواهد گشت کم کم که به انتهای دشت میرسیم نسیم سردی صورت را نوازش میدهد امام این نسیم ارامش ابتدای دشت را ندارد بلکه واهمه ای را با خود به همراه دارد . همه چیز را پشت سر نهاده اید و اکنون تنهای تنهایید حتی خاطره ی از گذشتگان هم وجود ندارد معلق شده ای نه حسی نه خاطره ای فقط سردی نسیم است . 

یونیورس

توصیه میکنم فوتوی یونورس را از سایت ناسا سرچ کنید و عظمت ان را ببیند منظومه شمسی ما دران اصلا مشخص نیست چه رسد به کره زمین وچه رسد به سرزمین ما وچه رسد به من که اکنون در این مکان نشسته ام وتصور ی  از جهان . کره زمین نقطه نا پیدایی است در یونورس . من به ضرص قاطع میتوانم تصور کنم که موجوداتی در ان سوی این یونورس وجود دارند ولی نمی دانم که ایا انجا هم موجودی شبیه ما انسانها پدیدار گشته است یا خیر و اصولا رابطه هستی با ما چگونه است انرژی یا ماده رابطه اش با ما چگونه است این شعور که منبع شناخت است و انسان را قادر به ساخت کامپیتور نموده است چگونه در ما بوجود امده است . ورابطه این شعور با انرژی وماده چگونه است . من میتوانم خیلی چیز ها را تصور کنم ولی انرژی وماده چه ایا انها هم قادر به تصور وشناخت هستند؟ اینکه من میگوییم این من چیست منشا ان چیست ایا من خودم را تصورم میکنم یا منی وجود دارد که تصور میکند فی واقع از من به تصور میرسیم یا از تصور به من ؟  

چگونه است که ما انسانها بر روی این کره خاکی اینقدر ظلم می کنیم دیگران را تخطته میکنم مورد حبس قرار میدهیم قضاوت میکنیم حق وباطل را تعریف میکنم در حالی که  با نگاهی به جهان بلافاصله میتوانیم در یابیم که کل منظومه شمسی ما از نقطه ای کوچک وبی فروغ د ر جهان هستی ناچیز تر است

زندگی برای یک مرد بدون رویا نا امید کننده است

بحران مالی

هیچ فضای روشنی را در پیش رو نمی بینم حدود یک ماه واندی است که این فکر در ذهنم در حال تقویت شدن است که بی ثباتی مالی در دنیا موجب بی ثباتی اقتصادی خواهد شد   که از پی ایندهاو  عوارض آن میتوان به بی ثباتی سیاسی ُ امنیت ملی کشورها و روابط بین المل اندیشید . به گمانم چنانچه اوردگاههای مالی و اقتصادی توان خود را در مدیریت منافع ملل وبازیگران ان از دست بدهند یک تغییر فاز در هماوردی قدرتها و منافع خواهیم داشت از زمینه های مالی واقتصادی به زمینه های سیاسی ونهایتا میلیتاریستی . و این عدم تعادل در وهله اول  اثر خود را بر مناطق ناپایدار نظیر منطقه خاور میانه خواهد گذاشت . بوی خشونت به مشاممم میرسد . عدم تحقق رشد اقتصادی مورد انتظار در کشور چین منجر به تولید ۲۰ میلیون بیکار در ظرف ۴ ماه شده است فرض کنید این روند برای ۵ سال در دنیا ادامه یابد چه خواهد شد ؟  کم کم دولت ها و ملتها ارامش خود را در قبال یکدیگر و دیگران از دست میدهند

سبک

سبک همچون حرکت نرم وپیوسته پنجه های  یک پیانیست  . سبک همچون معلق ماندن قاصدک در آغوش نسیم . سبک مثل وارستگی ذهن و سبک مثل واضح بودن معنا وسبک مثل برخاستن هنگام سحر وسبک مانند خنده ای عمیق. سبک مثل حرکت یک ابر سفید وسبک مثل عقاب پرگشوده در اوج آسمان و سبک مثل یک غزل