روز نویس

اندیشه وفرهنگ

روز نویس

اندیشه وفرهنگ

کافه نادری ایسم

دیروز برای برای خرید جوهر افشان چابگر خود به چهار راه ولی عصر رفتم چیزی که مرا شگفت زده کرد دیدن سه کافه در ان حوالی بود دوتا به نام کافه بارنداز ورستوران طهران در ست سر چهار راه ولی عصر و دیگری بعد از خیابان فلسطین بنام کافه golon (یک همین چی چیزی ) درب های چوبی، فضای قهوه ای رنگ، موسیقی ارام فرنگی، صندلی های چوبی قدیمی و نقاشیهای که به در وپیکر اویزان بودند مشخصه مشترک هر سه تا بود بعد از خرید وسایل مورد نیاز وارد کافه بارنداز شدم  وارد فضایی شدم با صندلی های چوبی قدیمی ومیزهای دو با سه نفره ای که روی هر یک از انها یک رومیزی چهار خونه ای قهوی انداخته بودند از فضای ابتدای ان با یک پله به فضای داخلی تر ان رفتم انجا دیگر از همه همه خیابان انقلاب خبری نبود ارامش خوبی داشت سفارش یک چایی دادام و پشت یکی از میزها نشستم . کافه خالی بود فقط یک دختر وپسر سه تا میز انطرف تر جلوی من نشسته بودن وبه ارامی بایکدیگر صحبت میکردند . بر روی یکی از دیوار ها یک ماشین تایپ قدیمی به دیوار اویزان بود انطرف تر یک چراغ برق قدیمی د ر گوشه اتاق نهاده بودند بنظرم امد این فضا سعی میکند چیزی را باز تولید کند .ده بیست وکافه نادری  

خوب کافه نادری را میتوان بازتولید رفتار فرانسویان روشنفکر کافه نشین دانست توسط درس خوانده های مرجوعی واز فرنگ برگشته ایرانی از آن دیار همان روزها که فرانسه بعنوان زبان روشنفکر ایرانی بعنوان زبان مکمل فارسی اموخته میشد ."محصلان برتر ایران راهی فرانسه شدند. شاگرادان تیزهوش دارالفنون بورسیه فرنگ گرفته و عازم شدند. پاریس شهری آرام، با بوی کهنگی و نوستالژی ویژه خودش آنان را جلب خود کرد. در این شهر روشنفکران و علاقه مندان این مباحث که به شکل معمول، فقیرتر از آن بودند تا خانه ای بزرگ برای دیدار و پذیرایی از دوستان داشته باشند، کافه نشینی را برگزیده بودند. ساعت های زیادی بود که اطلاعات و اندیشه ها، پشت میزهای کافه ها در پاریس مبادله می شد. "
صادق هدایت ، جلال ال احمد، صادق چوبک ،محمدعلی سپانلو، احمد شاملو ،سیمین دانشور و بسیاری دیگر اوقات بسیاری در این کافه گذرانده اند. انها در ان زمان پایه گذار ادبیات مدرن ایران شدند با بحث های پر حرارت ،تفکر ،اقتباس از متفکران دست اول غربی ، تحلیل و نقد،وایده پردازی ونوشتن که قسمتی از این روند شکل گیری در مکانی شبیه کافه نادری اتفاق میافتاد .  

تصور کنم که یکی دو سال پیش خلاصه ای از مقاله "جامعه کوتاه مدت "آقای کاتوزیان خواندم (این مقاله در ویژه نامه نوروز 85 روزنامه سرمایه با ترجمه عبدالله کوثری به چاپ رسیده است  )وبصورت کلی ایده مطروحه در ان را بسیار پسندیدم نگارنده مقاله جامعه ایران را جامعه ای «کوتاه مدت» می نامد، در مقابل غرب که آن را جامعه ای «بلندمدت» می داند. منظور از جامعه کوتاه مدت، جامعه ای است که در آن رخدادهای بنیادی و مهم اجتماعی خیلی سریع اتفاق می افتند و دوام کوتاهی دارند: 

http://www.cis.ethz.ch/events/pastevents/KatouzianLecture.pdf
«ایران جامعه ای کوتاه مدت است، بدین معنا که تغییرات - حتی تغییرات مهم و بنیادی- یک پدیده کوتاه مدت است و این به خاطر فقدان ساختارهای قانونی نهادینه و ریشه دار است که ضامن پیوستگی بلند مدت جامعه باشد. " 

 «بسیاری وجوه آن نظیر وجوه سیاسی، اجتماعی، آموزشی، ادبی و ... به طور ثابت در معرض کلنگ خوردن به واسطه هوس یک مد جدید است.»
خوب حالا میتوان درک کرد که جریان ادبی روشنفکری آن دوران و کافه نادریش بوجود امد خودی نشان داد وفرو مرد واکنون امثال کافه بارنداز گذشته از شکل وشمایل به لحاظ محتوایی به اندازه مشتریانش تهی وخالی است وتقلیدی است کمیک وار از یک جریان فرو مرده . جریان ی که عقبه ای نداشت و ایسمی به وجود نیاورد .پس از ان دوران ودر حال حاضر چیزی که اتفاق افتاده است  گسترش تعداد کافه های است که  شبیه سازی فیزیکی ازکافه نادری هستند که  من انرا کافه نادری ایسم می نامم

نظرات 1 + ارسال نظر
اشک مهتاب جمعه 20 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:56 ب.ظ

علاوه بر سه مشخصه اصلی جوامع کوتاه مدت که در قسمت پایانی مقاله خانم دکتر کاتوزیان به آنها اشاره شدهُ آیا نمی توان مسئله << بحران هویت>> را نیز جزء شاخص های اصلی و از عوامل ریشه ای در ایجاد چنین جوامعی به حساب آورد؟
جامعه ای که نه تنها در سطح کافه ها و رستوران ها و بوتیک ها و ... بلکه حتی در زیرساخت های سیاسیُ اقتصادیُ فرهنگی و اجتماعی خود به شدت با مسئله <<تقلید گرایی>> ( آن هم از نوع افراطی ) روبروستُ آیا در عبور از مرحله سنتی به مدرنیسم موجودیت فرهنگی - اجتماعی و هستی شناختی خود را بدرستی حفظ کرده است؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد