روز نویس

اندیشه وفرهنگ

روز نویس

اندیشه وفرهنگ

تجربه

من تقریبا فلسفه خواندن رو از دوران سربازی شروع کردم حدود ۱۵ سال پیش  قبل از دانشگاه ُ

بعددر دوران دانشگاه این فلسفه خوندن من حسابی مفصل شد طوری که بعضی شبها وقتی کتابی رو میخوندم بخواب میرفتم و صبح که بلند میشدم شاید نیم ساعت تا یکساعت نشسته سر جایم به مسائل فلسفی که دیشب خونده بودم فکر میکردم .در ان دوران گاهی بزرگترین آرزوی من یک مکان آ را م با یک کتابخانه بود برای فقط فلسفه خواند وفلسفی اندیشیدن .حدود ۶سالی است که مطالعات از این دست من نزدیک به صفر بوده است (تقریبا اززمانی که پروژه ازدواج را شروع کردم) اخیرا مجددا نیاز به خواندن مطالبی از این دست در من قوت گرفته است(هرکسی کو دورماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش ).  

دور روز پیش از انقلاب کتاب قدرت برتراند راسل را خریداری کردم امروزصبح شروع به خواندنش کردم دیدم چقدر برایم سهل الوصول است و مفاهیمش چقدر راحت برایم قابل فهم وادراک است لیکن وضعیت با ان زمانها ( دوران دانشگاه ) بسیارفرق میکند در ان زمانها من ذهنم اکنده از تئوری ها مختلف بود ولی در باب مفاهیم ادراکم بسیار انتزاعی بود ضمن اینک ادراک بعض از مفاهیم برایم مشکل می نمود وگاهی یک تصور کل گرایانه از نظریه های مورد مطالعه برایم بسیار مشکل بود ولی در حال حاضرکمتران مشکلات را در فهم مطالب دارم .با خود می اندیشیدم من در این شش سال عملی انجام ندادهام جز اینکه مراحلی از زندگی را در صورت جدیش پشت سر نهاده ا م حضور در اجتماع ُ ازدواج ُ پدر شدن و... اکتون بهتر مفهوم موقعیت های مرزی مطروحه در فلسفه اگزیستانسیالیسم را در میابم بهتر نظریه عدالت جان رالز را می فهمم یا بهتر از عهده فهم نظریه ابطا ل  پذیری پوپر بر می ایم و ... تصورم بر اینس که تنها چیزی که در خلال این مدت به من افزوده شدت است تجربه بوده است یک تجربه جدی از زندگی که به من قدرت انرا می دهد که بهتر معنای واژگان و جملات را در یابم اینکه می گویند مسئولیت می گویند آزادی می گویند واقعیت اخلاق ایمان آفرینش وهم مهمل معنا یقین شک احساس عشق محبت عقل منطق قدرت ازادی عدالت علمی  و.... یعنی چه.   مابا تجربه زندگی به فهم دقیقتری از مسائل فلسفی میرسیم

نظرات 1 + ارسال نظر
شهره .م یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:57 ق.ظ

سلام
با نظر شما موافقم , به گمانم همینه ؛ آدمها روی تجربه هاشون (ذهنی و غیر ذهنی) اسم می ذارند . یکی میشه علم , یکی میشه هنر , یکی میشه فلسفه ....
شاید به قول سهراب :
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم

شاید دانستن تجربیات دیگران , شاید مطالعه فلسفه , فقط بتونند به ما کمک کنند که طعم زندگی رو بهتر برامون توصیف کنند, یا ذهنمون رو بهتر نظم بدهند ؛ اما نهایتا" این ما هستیم که با تجربه کردنهامون , طعم واقعی زندگی را می چشیم و تئوریها و فرضیه های دیگران را محک می زنیم



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد