روز نویس

اندیشه وفرهنگ

روز نویس

اندیشه وفرهنگ

جلسه1

الف - خوب خیلی خوش آمدید ، بلا خره بعد از مدتها توانستیم که از حضور شما بهره مند شویم

ب- ماهم بسیار دوست داشتیم که زودتر ازاینها جلسه ای را می داشتیم ومسائل فی مابین را بررسی بکنیم ، متاسفانه قدری تراکم کاری اجازه و مجال بر قراری این جلسه را تا کنون به ما نداده اه بود بهر حال  

الف - بهر حال خوش آمدید 

ب- معلوم است که وضع شما خوب است دسته چکها هگی روی میز است !! 

ج- نه بابا ، دسته چک که زیاد داریم منتها حساب ها همه خالی است  

ب- بله کار فرما در جنوب گفته است تمام قراردادهای را که پیش پرداختشان هنوز پرداخت نشده است را کان لم یکن نمایند . 

ج - بله اوضاع خیلی خرابه

الف - خوب دوستان ما هم که در کرمان به شدت مشغول هستند و .. 

ب- خوب قیمت ما بالا بود . حقیقتش اینست که تامین کننده شما قیمتش بسیار بالا بوده است  

الف -نه قسمت تامین کننده ما بالا نبود  قیمت بخش داخل ما با لا بوده است و گرنه قیمت fob  تجهیزات بخش خارج حداکثر 15 درصد نسبت به قسمت مشابه رقیب ما بالاتربوده است . مساله اینست که ماهم می دانستیم که قیمت بالای را ارائه دادیم ولی اشکال ما این بود که روی نفوذ شما حساب کردیم

ب- پس قیمت هر دومان بالا بوده است ! بهر حال من دیگر نمی خواهم راجع به کرمان صحبت کنم جناب دکتر ... نفوذ زیادی در بین کارفرما دارد من شنیده ام فلا نی وفلانی از شاگردانش بوده اند بلاخره فلانی معاون وزیر است وان یکی هم که مشاور طرح بوده است گرچه به لحاظ فنی هم تقلب کردند ونتوانستند تایید سازنده اصلی را ارائه دهند ولی بهر حال زور ما به بالا دستی ها نرسید! بله  

الف _ بله بگذریم ! 

د - خوب اگر ممکنه یک مقدار در مورد طرح جدید صحبت کنیم ممکن است یک مقدار این موضوع را باز کنید  

الف- بله با توجه به صحبت هایی که با کار فرمای جدید شده استقبال زیادی از طرح ما کرده اند و  مسولین ذیربط در سازمان مربوطه را ترغیب نمودن که جلسه امروز را برای بررسی موضوع وآشنایی بیشتر برقرار کنیم  

ب - ظاهرا که میهمانان شما یکساعتی است که دیر کرده اند  

الف - بله انها از قزوین می آیند ، احتما لا کمی دیر برسند 

  

  

عقل محض

شرم وحیا مانند مکیدن سینه مادر توسط نوزاد در آغازین دقایق تولد امریست غریزی. من آن را به عینه دیده ام وتعجب کردم که چگون نوزاد سینه مادر را میشناسد و با تمام قدرت فک ودهان خود آنرا میک میزند برای خوردن شیر .

رشد شهر نشینی یکی از عوامل گسترش دهنده مدرنیته می باشد مدرنیته به معنای سیطره عقل وعلم بر زندگی آدمی .

پیامبر میگفت که حیا گوهر دین است .هرکه حیا ندارد دین ندارد .من بلواقع حیا را امری غریزی میدانم اگر در یک تقسیم بندی کلی تاریخ بشر را به دو قسمت دوران سنت و دوران مدرن تقسیم نماییم اساس دنیای سنتی را میتوان انسان طبیعی غریزه مدار در نظر گرفت و نظام معرفتی دینی همخوانی عجیبی با اینوع از انسان داشته است چون مسائل مطرح شده در ان منیعث از ذات غریزی انسان بوده است  بصورتی که در تمامی جوامع سنتی رگه های از فکر دینی آیینی و مناسک مربوطه قابل شناسایی و رد یابی است .در مقابل اساس دنیای مدرن را میتوان انسان مدنی عقلگرا در نظر گرفت .عقلگرایی در دو رویکرد تجربه گرایی ومنفعت گرایی .من حس میکنم که به موازازت گسترش شهرشینی ومدرنیته منتهی به گسترش انسانها ی عاقل منفعت گرا شده است . می اندیشم عقل سرنوشت عجیبی در تاریخ انسان پیدا نموده است از عقلی که منتهی رشد اش درک وحی بوده است یعنی عقل دریافت کننده وحی بوده است و ُ‌عقل حکیم ُ به عقل تجربه گرا ونهایتا عقل منفعت گرا رسیده ایم عقل در دنیای سنت اخلاق را مستدل می نمود وبدون رعایت اخلاق وجهی نمی داشت در حالیکه اکنون عقل محض شده است یعنی کلا اخلاق وغریزه را پشت سر نهاده وبهیچ رو دغدغه نگهداشت انان را ندارد . عقل محض ماحصل دوران ماست . تمامی بحث های اقتصادی در خصوص رفتار بازار و حرکت سرمایه و چگونگی تشکیل تقاضا ورفتار مصرف کننده و تولید کتتده مبتنی بر تابع مطلوبیت قابل تفسیر است انسانها  ورفتا ر انها مبتنی بر تحلیل هزینه فایده تفسیر میشوند این تحلیل حتی در  مناسبات عاشقانه میان ادمیان نیز تاثیر نهاده است بسیار کسان را میشنا سیم که  روابط خود با دیگران را وحتی با والدین خود و حتی همسر گزینی را بر اساس تحلیل هزینه فایده بنا می نمایند .  حد یقف گستره دایره  رو به وسعت نهاده حقوق انسانهای مدرن منفعت گرارا که تا تدوین قانون تشکیل خانواده همجنسگرایان وتولید انسانهای شبیه ساز شده پیش رفته کجاست  ؟اگر در دوران سنت حقوق انسانها در مقابل تکالیفشان نحیف ورنجور بوده است  بنظر میرسد در دوران مدرن تکالیف انسان ها در مقابل  انبوه حقوق مورد مطالبه عقل محض نحیف و مهجور مانده اند . شاید شرم و حیا حد یقفی بر عقل محض باشد در دوران ما . دوستی داشتم که میگفت "برای مدرن شدن بایستی حیا را دفن کرد . آنچه که مانع از پیشر فت ما می شود حیاست واین زشت ترین لغتی است که من تا کنون شنیده ام . "من نمی دانم با سیطره کامل عقل محض بر فکر ورفتار آدمی او چگونه مو جودی خواهد بود ؟

رویا

پنجره باز شد شعاع نور در زیر ریزش باران آغوشش را بسوی تاریکی کوچه گشود نگاهش چهارچوب پنجره را می پایید .هیچ نبود جز صدای ریزش باران ُ ناودانی شره میکرد .سایه ای بر پنجره آمد .صدا آمد ببند!بی درنگ رفت.

پنجره بسته شد  نور آغوشش را بروی تاریکی کوچه بست . باد سردی در ته کوچه وزید .

پیر مرد درخواب عمیقی بر کنار پنجره خفته بود .

آغاز

خسته  از اینهمه از آغاز آغاز کردن 

ازبس در این همه آغاز ماندن

بر صفر همواره تهی ماندن 

تسلسل بر شعاع دایره گشتن

در آغاز آیا کردار بود

در آغاز آیا تقدیر بود 

نقطه آغاز کجاست

چه دشوار است فهمیدن آن 



شک ویقین

با ساحت های وجودی خود میتوان برخوردهای ساده و برخوردهای پیچیده داشت گاهی درک احساس خود یا دیگری به غایت امری پیچیده ودشوار میشود گاهی ما در رسیدن به حقیقت احساس خود ویا دیگری چنان به دشواری می افتیم که از عهده فهم آن بر نمی آییم ودرک آن برای ما به غایت غامض وبغرنج میشود .

ما چگونه به حقیقت امر پی میبریم آیا حقیقت چیزی جزء رسیدن به وضوح وتمایز است .وضوح وتمایز در چه ؟ وضوح وتمایز در ذهن چگونه حاصل میشود .شاید وضوح وتمایز امری شهودی باشد .آیا کشف حقیقت عشق یا هر احساسی رسیدن به کیفیتی واضح در قلب است.آیا  وضوحی ذهنی در مورد عشق یا هر احساس دیگری متصور است؟من چگونه میتوانم به احساس خود یقین داشته باشم ؟ تماییز بین نفرت و حسادت را من چگونه در خود در می یابم و تمایز بین شجاعت وترس را چگونه ؟

ازاینکه به من -یا به همه-چنین می نماید بر نمی آید چنین هست و چگونه می دانم که کسی در شک است وچگونه میدانم که او کلمات - من به آن شک دارم - را همانطور به کار می برد که من ؟

من در بین شک ویقین سرگردانم.